طنز | دزدان در فلنگستان محاکمه نمیشوند
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، یک روزی آرزو داشتیم که جامعه و صندلی ها را تغییر دهیم و امروز تنها آروزی ما این است که صندلی ها و جامعه ما را تغییر ندهند.
می توانیم ساعتها درباره ما و گذشته، ما و حال، و ما و آینده به گفتوگو بنشینیم و از آن و در آن و برای آن حرفها بزنیم و بشنویم و در آخر نتیجه بگیریم که مراقب راست خود باشید که چپ است و مراقب جلو باشید که عقب است و بعد در گوشی به شکلی که هیچ کس برداشت بدی نکند، آهسته بگوییم ترمیم کنید آنچه را که متساهلان و اهمال کاران کرده و میکنند.
در این روزها به مردم بگوییم که چند دسته شوید:
دسته اول: آنها که می توانند درباره انقلاب بخوانند و بنویسند و صحبت کنند و کاری کنند؛ به راست بروند.
دسته دوم: آنها که نمی توانند درباره انقلاب بخوانند و بنویسند و صحبت کنند و کاری کنند؛ به چپ بروند.
دسته سوم: آنها که میتوانند درباره انقلاب بخوانند، اما نمی توانند بنویسند و صحبت کنند و کاری کنند؛ به عقب بروند.
دسته چهارم: آنها که میتوانند درباره انقلاب بنویسند، اما نمی توانند بخوانند و صحبت کنند و کاری کنند؛ جلو بیاییند.
یک مجموعهای وسط میماند که خنثی و پوک هستند.
با پوکها و خنثیها کاری نداریم، اصلاً شاید مردههای متحرک باشند، اما دسته اول: کسانی می شوند که در آینده انقلاب سهم دارند چه مرد باشند و چه زن چه پیر باشند و چه جوان و آنان مشکلات و دردها را می بینند و برای رفع و دفع خطرات تلاش می کنند و حرکت زا هستند، دسته دوم: هیچ سهمی در انقلاب ندارند و خود را دور میزنند نه دیگران را، حتی اگر هم سابقه خوبی داشته باشند، چون مقدمات تاثیرگذاری بر خودشان و دیگران را فراهم نکردند، سکوتشان باعث صحت و سلامت است، دسته سوم: فقط غر میزنند و عیبجویی میکنند که جهت شان، سمت هر انتقاد غیرمنصفانه است و دسته چهارم: لازم است مراقب باشند که دیگران را خواسته یا ناخواسته نا امید نکنند.
انقلاب مراقب مردم نیست، بلکه مردم مراقب انقلاب هستند؛ یعنی اینکه قرار نیست انقلاب به مردم بگوید: فراموش نکنید کیسه گوشت و برنج شما به ته رسید، هنگام تأمین غذا است، بیدار شوید تا از گرسنگی به خود نپیچید، هنگام کار است، لباس همت تن کنید تا دوباره پر شود و یا اینکه انقلاب به مردم بگوید که گوشه لباس شما فلان و فلان جای آن آلوده شد و نفری را تعیین کنید تا پاک کند.
البته همیشه کسانی پیدا میشوند که به ظواهر و لباسها کاری نداشته باشند و شکمها و کیسهها خالی باشد یا نباشد برایشان مهم نیست و تنها به فکر خود هستند و اگر کسی آمد و آنچه در کیسه ها بود و به تن لباس ها را تحریم کرد یا دزدید و رفت هیچ باکی نیست.
همواره برایمان عجیب بود و هست که چطور کسانی همیشه در صحنه ها وقتی صدای حادثه ای و فریادی به گوش آنها می رسد همه جمع می شوند و تکاپو دارند تا کمک کنند یا لااقل به تماشا بنشینند، اما وقتی فریاد حادثه های انقلاب به گوش آنها می رسد هیچ تجمعی ندارند؛ و یا اینکه چطور بسیاری برای حادثههای غم انگیز همیشه آماده باش و گل به دست و نالهزن و سفارت برو می شوند؛ اما در شادی ها بی تفاوت هستند و نهایت واکنشی که نشان می دهند این است که با انگشت اشاره پشت گوش و نوک بینی خود را میخارانند و البته این احتمال هم هست که شاید کسی نبوده که دست بر کتف آنها بگذارد قبل از آنکه مسافت زیادی را طی کرده باشد و از آنها بپرسد خواهر جان ! برادر جان !کجا می روی !؟
دزدان در فلنگستان محاکمه نمیشوند، همین جا آنها را بگیرید قبل از آنکه فلنگ ها را ببندند. انقلاب حامی دزدان نیست. اگر آنچه که برای آنها نبود را برداشتند و به شکلات های کوچک قانع نبودند و جیب های کوچک را بزرگ کردند، دلیلش این است که اولاً: داشته ها به موقع خرج نشد، ثانیاً: در چهره ها غفلت دیدند، ثالثاً: صدای آژیر نشنیدند و رابعاً: سنگ راهی ندیدند تا به خود آیند و این شد که می بینید و درب خروج و پنجره ها تا که باز شد همچون پری در آسمان شدند.
در همین حوالی دزد با معرفت هم پیدا می شود، شخصی تلفن همراه کسی را برد و هنگامی که دید صاحب آن عکس های شخصی بسیاری دارد و بیمار سرطانی است، برای اینکه فرزندانش آن عکس های او را یادگاری نگه دارند آن موبایل را برگرداند و یا دیگر دزد با معرفتی که وقتی دید آن نویسنده و استاد، حاصل یک عمر مطالعات و نوشته ها و صحبت ها و کارهای خود را در هارد دیسکی گذاشته آن را پس داد؛ و با کمال ناراحتی نه از سادگی باید گفت که در این رهگذر چه خوب بود اگر بازهم دزدان بامعرفتی ببینیم که وقتی دیدند شخصی و مردمی به آنچه که برده اند نیازمند هستند خودشان بیایند و پس دهند./918/ی703/س
محمد ادریسی